برگزیده

لیست کاملی از کلمات و اصطلاحات خودمانی و عامیانه قسمت 187

بخت برگشته-تیره روز-سیاه بخت-بیچاره

خدا گرفتن-به عذاب خدا گرفتار شدن-بدبخت شدن

زیر دل زدن-تهوع آوردن

خود را خوردن-رنج بردن

بگیر بگیر-بازداشت افراد بسیار-توقیف گروهی

خونین و مالین-زخمی-خونی شده

چلو خورش-غذایی مرکب از چلو و یک نوع خورش

آن‌کاره(اهل آن کار (کار بد))

 

دهن کسی لق بودن-رازدار نبودن

ابرو تنگ کردن-ناز و غمزه نمودن-افاده و بی‌اعتنایی کردن

پِتِه-گرفتن زبان-لکنت

جُل-پوششی که روی اسب و خر می اندازند-لباس کهنه-میوه های بته ی مرده

خون مردن-منجمد شدن خون در زیر پوست بر اثر ضربه

تیپا کردن-با اردنگی بیرون کردن

رو کردن-روی آوردن-آشکار کردن-به رخ کشیدن

 

خشک خشک توش کردن-در مقابل کسی شدت عمل به خرج دادن-کسی را سخت آزردن

رعایت کردن-نگاه داشتن حق کسی

زیر چاق کردن-برای آماده کردن خود تمرین کردن و مهارت یافتن

خاک برگ-برگ خشک خرد شده

دست بردار-دست بردارنده-ترک کننده

شناکردن (بیشتر به قصد تفریح و بازی)

چاقو دسته کردن-از سرما لرزیدن

حساب کردن-پرداختن خرج

بار شیشه-بار شکستنی-کودک در شکم مادر

چمچاره-در پاسخ به پرسش احمقانه می دهند

تن خود را چرب کردن-برای دردسری آماده شدن-پیه چیزی را به تن مالیدن

تپلی-گرد و چاق

دست کردن-دست فرو بردن

دست فروش-دوره گردی که کالای خود را روی دست انداخته و می فروشد

دستک دمبک-بهانه-دستاویز-پاپوش

تو پوزی-تو دهنی

باعث و بانی-عامل-محرک-سبب-حامی

بال در آوردن-به سرعت رفتن-بسیار خوشحال شدن
خونسرد-آرام-بی خیال

پراندن-بی اراده حرف درشت و بی جایی در سخن آوردن-گاه گاه در نهان تباهی کردن زن

بال به بال کسی دادن-جانب کسی را گرفتن

چاییدن-سرما خوردن-زکام کردن

پیر هافهافو-سخت پیر-پبری که دندان هایش ریخته است

روی دست کسی ماندن-به فروش نرفتن-باد کردن

بو بردن-حدس زدن-از روی شواهد فهمیدن

آب از لب و لوچه‌ی کسی سرازیر شدن(تمایل شدید داشتن، به طمع افتادن)

دست و دل باز-بخشنده-جوانمرد

چشم گرم کردن-چرت زدن-اندکی خوابیدن

پا پیچ کسی شدن-با کسی در آویختن-به کسی سماجت کردن

زر اومدی قرمه سبزی-سخنی توهین آمیز برای کسی که به قهر می رود یا تهدید به رفتن می کند

بار آوردن-تربیت کردن-ایجاد کردن-تولید کردن-نتیجه دادن-سبب شدن

خوب کاشتن-از عهده ی کاری خوب برآمدن

بادمجان دور قاب چین-آدم چاپلوس-متملق-سبزی پاک کن

دوبله ایستادن-نگه داشتن اتوموبیل در کنار یک اتوموبیل دیگر

زمخت گفتن-دشنام دادن-سخنان درشت گفتن

درگذشت-مرگ

تشت کسی از بام افتادن-رسوا شدن-آشکار شدن راز

جَری شدن-خشمگین شدن-جسور شدن

انگشت به دندان گزیدن-متحیر شدن-حسرت خوردن

آب در چشم نداشتن-شرم و حیا نداشتن

بالا آمدن کفر کسی-بی نهایت خشمگین شدن

خودافتاده-عاجز-کسی که موجب بیچارگی خود باشد

آفتاب کسی به زردی رسیدن-به پایان رسیدن دوران زندگی و یا قدرت و نفوذ کسی

زبان کسی را موش خوردن-سکوت کردن-با وجود ضرورت سخن نگفتن

خارج از محدوده-بیرون از شهر که شامل خدمات شهرداری نمی شود

دو سر قاف-دشنامی زشت که گاه برای شوخی نیز گفته می شود

رقصیدن کلاه کسی در هوا-بسیار شادی کردن-کلاه خود را به آسمان انداختن
آمد نیامد-فرخنده بودن و نبودن

اُرد-درخواست-سفارش-دستور

آب بندی کردن(آرام آرام به کار انداختن دستگاه نو)

چراغان کردن-جشن گرفتن

خاکشیر-کنایه از خرد و ریز ریز

جِر خوردن-پاره شدن

تخت سینه-وسط سینه

 

از چیزی (کسی) متنفر و بیزار شدن

دم خروس در دست داشتن-بهانه داشتن

خوار و ضعیف-نحیف-ناتوان

تحت الشعاع بودن-زیر نفوذ و تاثیر دیگری بودن

ازقحطی‌درآمده(گرسنه‌چشم، آدم ندید‌بدید)

ای والله گفتن-به برتری کسی بر خود اقرار کردن

بیخود-بی مصرف-بدرد نخور

 

بد کاره-زن ولگرد و عصمت فروش

بلایی به روز کسی آوردن-به کسی آزار سخت رساندن

از بن گوش-کمال بندگی و خدمتکاری

اُرُسی(کفش)

حساب خرده-اختلاف کوچک-خرده حساب-بدهکاری مختصر

ریش کسی را در دست داشتن-از کسی نقطه ی ضعف در دست داشتن-از کسی گروی در دست داشتن

از جلوی کسی در آمدن(در برابر کسی مقاومت کردن)

چهار چنگول شدن-خشک شدن اعضای بدن

رُب کسی را کشیدن-کسی را به کار سخت واداشتن

دهن کجی-ادا و شکلک به قصد مسخره کردن-بی اعتنایی

برقی-دستگاهی که با برق کار می کند-به سرعت-با شتاب

تو پوزی-تو دهنی

آهنگ ریپ‌دار(آهنگی که یک ضرب آن کم باشد)

انکر منکر-بسیار زشت و بدترکیب

آدم(نوکر، امردی که بچه‌بازان نزد خود نگاه می‌دارند و مخارجش را می‌پردازند)

زیر آبکی-شنای زیر آب-پنهانی

دل قرصی-اطمینان

ترش ابرو-عبوس
آسمان سوراخ شدن-رویداد بزرگ پیش آمدن

پر بودن خیک کسی-سیر بودن

پوست کندن-سخت تنبیه کردن

زمین خوار-کسی که زنمین های بی مالک را تصاحب کند و به دیگران بفروشد

خواری و زاری-پریشان حالی

دُم کله پز را گرفتن-رفتن کسی بی سر و پا و آمدن کسی بی سر و پاتر به جای او

چاسان فاسان-آرایش-بزک

جهنم-کلامی که آن را به هنگام بی اهمیت دانستن چیزی می گویند

آلت دست کسی شدن(مورد سوء استفاده قرار گرفتن)

آدم ثانی-حضرت نوح

رفتن با سر-نهایت شوق و اشتیاق برای انجام کاری

بله بُری-گفتگو برای تعیین شرایط عقد و میزان حقوق زن و شوهر

رنجیده شدن-آزرده خاطر شدن-آزرده دل شدن

دل پَر زدن-بسیار مشتاق بودن

جان در یک قالب-نهایت دوستی و صمیمیت
دهان به دهان شدن-بحث و مجادله کردن-با پست تر از خود جر و بحث کردن

تن خواه گردان-پول نقدی که در موقع لزوم خرج هرینه های فوری می شود

چند مرده حلاج بودن-چه اندازه جسارت و توانایی داشتن

آب کردن(جنس نامرغوب را فروختن)

پس گذاشتن کسی-از کسی جلو افتادن

دُم کله پز را گرفتن-رفتن کسی بی سر و پا و آمدن کسی بی سر و پاتر به جای او

پت پتی-موتور سیکلت

خار چشم کسی بودن-مایه ی عذاب کسی بودن

ریخت و روز-سر و وضع-شکل و حالت

ریز نقش-دارای اندام کوچک و ظریف

چول شدن-بور شدن در بازی-شرمنده شدن

پنج دری-اتاقی که پنج در دارد

خود را گم کردن-خود را برتر از آن که هست دانستن-سابقه ی خود را فراموش کردن

خوش سلیقه-خوش ذوق-نیکو طبع

تندی-بلافاصله-به سرعت-مانند : تندی رفت

بخور بخور-خوردن فراوان از مال دیگران

آستین تر داشتن-بسیار گریه کردن

چشم بازار را درآوردن-چیز بسیار بد و نامرغوب خریدن

دولت منزل-دولت سرا

چشم روی هم گذاشتن-نادیده گرفتن-گذشت کردن

خرکار-پرکار

از تو چه پنهان(راستش را بخواهی)

درب و داغان-خرد و متلاشی-پریشان

 
آماده‌باش-حالت آماده بودن برای رویارویی با خطر

به خود پیچیدن-ناخوش شدن-عتاب کردن

آن‌کاره(اهل آن کار (کار بد))

 

خوش خور-کسی که همیشه غذای خوب بخورد

دست دادن-پیش آمدن

خیس خوردن-آب به خود گرفتن-با مایعی مخلوط شدن

روی تاب گذاشتن-سپردن شرط بازی به نفر سوم برای جر نزدن حریفان

پیچیدن نسخه-آماده کردن داروی نسخه ی دکتر در داروخانه

چته ؟-تو را چه می شود ؟

بیخ گیس ماندن- بیخ ریش ماندن

رگه-طبقه ای از مواد معدنی در درون خاک

حشک شویی-شستن لباس با مواد شیمیایی با کمی یا بدون آب

بختک-کابوسی به شکل هیکل که در خواب بر سینه ی شخص نشسته و مانع تنفس آزاد او می شود

آسمان با زمین دوختن-داشتن کمال مهارت در تیراندازی

خاک به دهنم-زبانم لال

از روی شکم‌سیری-از سر بی‌مسئولیتی-بدون تعمق

تک و تو-توان و قدرت-شتاب

به پیر و پیغمبر قسم خوردن-سوگند بسیار یاد کردن

خدمت کسی رسیدن-به حضور کسی رسیدن-کسی را تنبیه کردن

رو به رو شدن-برخورد کردن-ملاقات کردن-مواجهه شدن

پشت بام-سقف بیرونی بام

در رفتن سخن از دهن-سخنی بی اراده گفتن
از قلم افتادن(فراموش شدن، مورد بی‌مهری قرار گرفتن)

ارواح بابات-به هنگام سرزنش برای ناکام شدن در کاری گفته می‌شود

بیخود-بی مصرف-بدرد نخور

اره دادن و تیشه گرفتن-جنگ و دعوا داشتن

چول-بیابان

بی اُرس و پرس-بی مقدمه

پیش خر کردن-پیش از موعد خریدن

تخم سگ-نوعی دشنام است مانند پدر سگ

ادا در آوردن(مسخرگی کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن)

آب به چشم آمدن(طمع کردن)

اسم درگوشی-نام دوم فرد مسلمان که نام یکی از امامان است

روی دایره ریختن-روی داریه ریختن

ته خوار-بچه باز

اگشت توی شیر زدن و مایه گرفتن برای کسی(برای کسی نقشه کشیدن، از کسی بد گفتن)

حبه کردن-دانه دانه کردن

تک خال-به ترین در میان هم ردیف های خود
خُردمُرد شدن-ریزه ریزه شدن

به کسی رفتن-به کسی شباهت داشتن

از دندۀ چپ پا شدن(سخت عبوس و کم‌حوصله بودن)

تنبان فاطی- برای فاطی تنبان نشدن

تلیت کردن-خیساندن نان در غذاهای آبکی

زیر آبی-زیرآبکی

دو ترکه سوار شدن-دو پشته سوار شدن

ریزه خورده-خرده ریزه-وسایل کم بهای خانه

آجر شدن نان-از بین رفتن درآمد

 

تو عالم هپروت بودن- تو آسمان ها سیر کردن

ریق افتادن-ریغ افتادن

 

به حول و ولا افتادن-دستپاچه و مضطرب شدن-به تلاش و تقلا افتادن

پرت شدن از جایی-پایین افتادن از جایی

آل-موجودات افسانه‌ای مانند جن و غول

از سرما چاقو دسته کردن-به پهلو دراز کشیدن و زانوها را روی شکم جمع کردن و دست‌ها را میان پاها فرو بردن

پت و پاره-ژنده-فرسوده

دلو حاجی میرزا آقاسی-آدم بی قرار و پر تحرک

به تر تر افتادن-اسهال گرفتن-دچار شکم روش شدن
دست چین-گزیده-منتخب

آفتاب روی پشت بام جمع کردن(کاملا تنگدست بودن)

دست یکی داشتن-همدست شدن-متحد شدن

تیار-درست و آماده

خرچه-در مقام توهین به بچه می گویند

خرج دادن-مهمانی دادن در جشن های دینی یا ایام سوگواری

اهل عمل(کسی که کم‌تر حرف می‌زند و بیش‌تر عمل می‌کند)

چماق-چوبدست-گرز

به هم بافتن-سر هم کردن-از خود درآوردن

چهار طاقی-فضای سقف دار و بدون در

از دولت سر(به لطف کسی، از برکت وجود کسی)

دو به هم اندازی-فتنه انگیزی-سخن چینی

دوا-واجبی-مشروبات الکلی

دایی اوغلی-پسر دایی

خوش نشین-کسی که هر جا خواست اقامت می کند-ساکنان غیر زارع ده

زن و بچه دار-کسی که زن و فرزند دارد

انگشت زدن(انگشت در چیزی فرو بردن، امضاء کردن با اثر انگشت)

رو افتادن-علنی شدن-آشکار شدن

زیر گوش کسی زدن-به کسی سیلی زدن

خاله شلخته-زن شلخته و بی احتیاط

چشم غره رفتن-نگاه خشم آلود کردن
پل زدن-در کار کسی مانع ایجاد کردن-رابطه ی دو کس را به هم زدن-روز میان دو تعطیل را تعطیل کردن
با خدا-خداشناس-مومن

خاطرجمع شدن-مطمئن شدن

وسیله‌ی بازی (به‌ویژه برای کودکان)

در دهان افتادن چیزی-مشهور شدن چیزی-فاش شدن-رسوا شدن

جد کمر زده-در نفرین به سید می گویند-یعنی جدش او را به سزایش برساند
آرد خود را بیختن و الک را آویختن(کسی که وظایف زندگی‌اش را انجام داده و دیگر توقعی از او نیست)
خون به راه انداختن-آشوب و فتنه ی سخت به پا کردن
اسباب‌چینی-دسیسه‌چینی-توطئه‌چینی

تقلا-دست و پا زدن-کوشش زیاد

تاریخچه-تاریخ مختصر

چاک خوردن-شکافته شدن-پاره شدن

آفتابِ پس دیوار(شامگاه)

چوب پوش کردن-با چوب پوشاندن

اخلاق سگی-تندخویی بیش از اندازه-ناسازگاری با همه

بود و نبود-آنچه می تواند وجود داشته باشد-مال و منال-همه ی دارایی

پا به دو گذاشتن-به سرعت فرار کردن

تفنگ کشیدن روی کسی-با تفنگ به سوی کسی نشانه گرفتن
حرف‌های بی‌ سروته و بی‌ربط زدن
 

آی زرشک(آی زکی)

پنبه توی گوش کردن-غفلت داشتن-هوشیار نبودن

زاغول-دارای چشمان آبی رنگ

از سیر تا پیاز-همه چیز-با همه‌ی جزئیات

جی جی-خار پشت-جوجه تیغی

دست کسی را پس زدن-دور کردن-نپذیرفتن-رد کردن کسی

روگیری-چهره پوشاندن از نامحرم-شرم و حیا

آش کشک خاله(کار ناگزیر، تکلیفی که بر عهده‌ی کسی باشد)

آغبانو-لقبی برای زنان محتشم و بزرگ

چله دار-کسی که در روز چهلم مرگ عزیزی عزاداری کند

اَنَک شدن(تحقیر شدن، خجالت کشیدن)

به خورد چیزی دادن-نفوذ دادن-وارد کردن

دون-برنج خوب نپخته-دانه هایی که به پرندگان می دهند

داغ کسی به دل کسی ماندن-عزادار شدن کسی به دلیل مرگ عزیزی

جواب سربالا-جواب منفی-جواب طفره آمیز

آبشان از یک جوی نرفتن(همداستان شدنشان ممکن نبودن، با هم نساختن)

پِهِن بار کسی کردن-آبرو و ارزش و اعتبار نداشتن

بیدار خوابی-خواب سبک-بیدار شدن پیاپی

رقصیدن توی تاریکی-بی موقع یا بدون اطلاع کاری را انجام دادن

خز گیر آوردن-نگا. خر گرفتن کسی

استخوان لای زخم گذاشتن(بلاتکلیف گذاشتن، کاری را کش دادن)

زلف گذاشتن-موی خود را بلند کردن

پیزر به پالان کسی گذاشتن-با دروغ و چاپلوسی کسی را فریفتن-هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن

ذاق و زوق-زن و بچه-سر و صدا و نق نق بچه

جِر-اوقات تلخی-لج

رک گو-کسی که صریح و بی پروا حرف می زند

چرند گفتن-نگا. چرند بافتن

دُنگ-سهم-حصه

بی بو و بی خاصیت-کسی که سود و زیانی ندارد

از کیسه شدن(هدر شدن، ضرر کردن)

دراز کش-افتاده-خوابیده

دور گرفتن-به چرخش افتادن-پشت سرهم سخن گرفتن

دوبلاژ-برگردان گفت و گوی فیلم به زبان دیگر

پایگیر کسی شدن-زیان یا جرمی به کسی افتادن

دخیل بستن-بستن پارچه ای به ضریح یا سقاخانه به نیت برآمدن حاجتی

اُزگل-بی‌سروپا-کم شعور و بی‌شخصیت

پا روی دم سگ گذاشتن-خشم شخص پستی را برانگیختن

چشم روشنی-چیزی که برای خوشامدگویی برای کسی می برند

چیز-آلت تناسلی

تُک زبانی حرف زدن-لکنت داشتن-گرفتگی زبان داشتن

بامبول در آوردن-حقه و کلک زدن

پشت نویسی-نوشتن در پشت سند یا حواله برای انتقال آن به دیگری

پیر هافهافو-سخت پیر-پبری که دندان هایش ریخته است

تحفه ی نطنز-چیز نفیس و با ارزش
بد حرف-کسی که پیوسته حرف های زشت می زند

دزد بازار-پر هرج و مرج-جایی که در آن دزدی زیاد می شود-جای بی قانون

داغ باطل خوردن-از کار افتادن-از رونق و رواج افتادن

افتادن بچه(سقط شدن جنین)

برخورد کردن-تصادف کردن-دیدارکردن
به روی کسی آوردن-به چشم کسی آوردن-به کسی یادآوری کردن

پر و بال-امکان-فرصت

 

پا افتادن-اتفاق افتادن-پیش آمدن

آب و خاک-میهن-دیار

تحفه ی نطنز-چیز نفیس و با ارزش

دایه-زن شیر دهنده-قابله-پرستار بچه

تاشو-آن چه روی هم تا و جمع شود

تو کله ی کسی کردن-چیزی را به سختی به کسی آموختن

درش را گذاشتن-سکوت کردن-خاموش شدن

دوره گرد-غیر ثابت-دست فروش

خاله وارسی-فضولی-تحقیق بی مورد

تَپ تَپ-آواز خوردن چیزی به چیز نرم
 

تفنگ در کردن-تیراندازی با تفنگ

باد هوا-وعده ی دروغ-چیز پوچ و بی اعتبار

پشت سر کسی صفحه گذاشتن- پشت یر کسی حرف زدن

آمد(فرخندگی، خوش‌قدمی)

 

حاشیه رفتن-سخنان دور از موضوع گفتن-منحرف شدن از مطلب

انگشت در سوراخ مار کردن(دانسته خود را هلاک کردن)

رَب و رُب ندانستن-ساده دل بودن-چیزی نفهمیدن

ابرو آمدن(عشوه ریختن، غمزه کردن)

آواز کوچه‌باغی-آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است

 

خیار شور-خیار سبز که مدتی در آب نمک بخوابانند

اسم‌ورسم(نام و مقام، شهرت و اعتبار)

دور کسی یا چیزی را خیط کشیدن-با کسی قطع رابطه کردن-از خیر کسی یا چیزی گذشتن

خزانه کردن-نشاء و قلمه ی درختی را در زمین کاشتن تا پس از سبز شدن در جای دیگر بنشانند

دمدمی-دو دل-مردد-کسی که هر ساعت خوی و حالت دیگری دارد

پابوس-زیارت

در رفتن از جا-کنترل خود را ناگهان از دست دادن-ناگهان خشمگین شدن
تو خیک کسی فرو رفتن-کلاه سر کسی گذاشتن-به کسی قالب کردن
چغل خوری-سخن چینی
دست دراز کردن-به حریم و حقوق دیگران تجاوز کردن

اره دادن و تیشه گرفتن-جنگ و دعوا داشتن

دست به دهن-کسی که به اندازه ی مخارجش درآمد روزانه دارد-آدم کم درآمد و تهی دست

توپ در کردن-توپ انداختن

دربند چیزی بودن-در خیال چیزی بودن

 

توی هم لولیدن-با هم و کنار هم ایستادن و حرکت کردن

چارخیابان-میدانی که چهار خیابان به آن باز می شوند

حیوونکی-نگا حیوانکی

دسته کوک-ساعتی که از محل دسته کوک می شده است

اُزگل-بی‌سروپا-کم شعور و بی‌شخصیت

بابت-مورد-زمینه-موضوع

دیوانه بازی-انجام کارهای ابلهانه و نابخردانه

خاصه فروش-فروشنده ی جنس های مرغوب و برگزیده

تشنه ی چیزی بودن-یه چیزی سخت اشتیاق داشتن

دبه خایه-مبتلا به فتق بیضه

زیر تبری-کنده ای که هیزم شکن روی آن با تبر هیزم می شکند

پرچ کردن-فرو بردن میخ در چیزی و کوبیدن و پهن کردن سر آن

بستن دست کسی از پشت-در انجام کاری از کسی پیش بودن

بال در آوردن-به سرعت رفتن-بسیار خوشحال شدن

چشم زخم زدن-چشم زدن-آسیب رساندن

دو آمدن-دور برداشتن-شاخ و شانه کشیدن-قیافه گرفتن

ته خوار-بچه باز

خانه گرفتن-نگا. خانه بستن-اجاره کردن خانه

اگر و مگر کردن(شرط و بهانه آوردن)
بن بست-کوچه ای که راه در رو نداشته باشد-مشکلی که راه حل نداشته باشد
آزار داشتن(انجام کاری به قصد اذیت دیگری، کرم داشتن)

چارقد-روسری زنانه

آبدوغ خیاری(بی ارزش، بی اعتبار)

تازه کردن گلو-چیزی نوشیدن و سرحال آمدن

جگر پاره-فرزند-جگر گوشه

چاچول باز-حقه باز-شیاد
تب خال زدن-در آمدن تب خال دور دهان
با معرفت-لوطی و جوانمرد-دارای قوه ی تشخیص خوب از بد
بی نماز شدن-گرفتار عادت ماهانه شدن

جوجه مشدی-تازه کار و نا آشنا با آداب و رموز مشدی گری

بکوب بکوب-با شتاب-تند و تند

از چپ و راست-از همه سو-از همه جا

ریش توپی-ریش تپه

از سیر تا پیاز(همه چیز، با همه‌ی جزئیات)

خِر کسی را چسبیدن-گریبان کسی را گرفتن و چیزی از او طلب کردن

جِر گرفتن کسی را-اوقات کسی تلخ شدن

بدون معطلی-بی درنگ-فورا

حمله-بیماری غش-صرع

خیط کردن-نگا. خیت کردن

آتشی شدن-از کوره در رفتن

چارک-یک چهارم

چاتمه-چند تفنگ که یه صورت ضربدر به هم تکیه داده اند
تحویل دار-کسی که در بانک از مشتری پول می گیرد و یا به او پول می دهد

اُق گرفتن-حالت تهوع پیدا کردن

دیوان بلخ-جای بی انصافی و ستم رانی
از نفس افتادن(بسیار خسته و مانده شدن)

بد گوشت-آدم نچسب-دیر پیوند-کسی که زخمش دیر بهبود یابد

چشم زخم میرزا مهدی خانی-شکست بزرگ

زین کردن گربه ی کسی-کسی را به زحمت انداختن-کسی را گرفتار دردسر و ناراحتی کردن

پیش بها-بیعانه

دو علی گلابی آمدن-بچه ترساندن-تهدید توخالی کردن-توپ و تشر آمدن

تت و پت-لکنت زبان

 

دریا زدگی-حالت تهوع در اثر حرکت کشتی

پی نوشت-مطلبی که پس از پایان نوشته به آن افزوده می شود

تو دهن کسی زدن-با سخنی درشت به کسی پاسخ دادن

بیخ خِر کسی را چسبیدن-کسی را مقصر شناختن

خر بی یال و دم-احمق-نادان

انگشت روی چیزی گذاشتن-موضوعی را مورد توجه قرار دادن

دَنگال-جادار-بسیار فراخ

دوا گُلی-دوا قرمز-پرمنگنات

دده مطبخی-آدم کثیف و بد بو

زیر زبان کشی-با زرنگی از کسی حرف بیرون کشیدن-زیر پا کشی

دلِی دلِی-حاشا-انکار

آب از دریا بخشیدن-از کیسه‌ی خلیفه بخشیدن

آینه‌ی دست(تیغ و خنجر)

دک شدن-جیم شدن-ناپدید شدن
اشک تمساح(گریه ی دروغین)

دل گرفتگی-غم-غمگین بودن

الف کوفی-چیز کج-آلت تناسلی

پول سیاه-سکه ای از نیکل و مس

روبنده-نقابی سیاه رنگ برای پوشاندن چهره

دست به یکی کردن-همدست شدن-متحد شدن

ازخداخواسته(آرزومند، مشتاق)

 

خیلی آب خوردن-گران تمام شدن-هزینه ی سنگین داشتن

پیه چیزی را به تن مالیدن-خود را برای چیزی آماده کردن

بر و بساط-زندگی و لوازم آن-مقدمات کار

جان من و جان شما-سوگند به جان من و شما

حق التدریس-مزد آموزگار

حاملگی-آبستنی

 

بالا آمدن کفر کسی-بی نهایت خشمگین شدن

بیرون روش-اسهال-شکم روش

زُق زُق کردن-احساس درد و تیر کشیدن

آشنایی به روشنایی انداختن-پس از مدت‌ها تصادفی آشنایی را دیدن

زمین گذاشتن چیزی-چیزی را ترک کردن

دو لُپه خوردن-با خرص و ولع خوردن-لقمه های بزرگ برداشتن

زده دار-دارای لکه یا خراش و آسیب

آمدن(آغاز به کاری کردن)

آب نکشیده(زشت، بد، نامفهوم)

جزاندن-آزار و اذیت کردن

دو رانو نشستن-نشستن چون شتر که نشانه ی ادب است

رَب و رُب ندانستن-ساده دل بودن-چیزی نفهمیدن

ادرار بزرگ-مدفوع

رسیدگی کردن-سرکشی و وارسی کردن

زیپ دهن را کشیدن-حرف نزدن-دهان را بستن

رفع و رجوع کردن-حل کردن-فیصله دادن

چنگ به دل نزدن-ارزش نداشتن-قابل اعتنا نبودن-جالب نبودن

تردستی-مهارت-شعبده بازی

خس و خاش-آشغال-خس و خاشاک

اوت کردن(بیرون انداختن، بیرون کردن)
 

دست کسی را خواندن-یه اندیشه و نقاط ضعف کسی پی بردن

زین کردن گربه ی کسی-کسی را به زحمت انداختن-کسی را گرفتار دردسر و ناراحتی کردن

از تک و تا نینداختن خود(از رو نرفتن، جا نزدن، خود را نباختن)

با هم کنار آمدن-با هم ساختن

رو افتادن-علنی شدن-آشکار شدن

چرب دست-ماهر-زبر دست

جرات کردن-گستاخی کردن-دلیری کردن

آش دهن سوزی نبودن(زیاد جالب نبودن، اهمیت زیادی نداشتن)

خودافتاده-عاجز-کسی که موجب بیچارگی خود باشد

چِک کردن-وارسی و بازبینی کردن

چشم نداشتن برای دیدن کسی-تحمل نکردن کسی-از کسی بدش آمدن

 

آکِله(جذام، زن سلیطه)

درقی-صدای افتادن چیزی بر زمین یا کوفتن چیزی به چیزی

زیر سر داشتن-آماده شدن

دهنی شدن-آب دهان خوردن به غذا یا چیزی

آتش به جان ( گور) گرفته(ذلیل‌شده، ورپریده)

آغبانو(لقبی برای زنان محتشم و بزرگ)

پیش پای کسی-لحظه ای پیش از آمدن کسی

آب‌زیرکاه(حیله گر، فتنه انگیز، دو رو)

جامغولک بازی-حقه بازی-فریب کاری

خرج و برج-خرج و متعلقات آن

پیس-کسی که پوستش با لکه هایی دو رنگ می شود

احتیاطی(نجس، ناپاک)

از سر کسی افتادن-عادتی را ترک کردن

 

بی چک و چانه-بی گفت و شنود-بی کم و کاست

خوش صحبت-شیرین زبان-خوش کلام

پاشنه ی کفش ور کشیدن-آماده ی انجام کاری شدن

آدم ثانی-حضرت نوح

اینجانب(تعبیر گوینده یا نویسنده از خود)

خر ِ دیزه-لج بازی که به خود ضرر بزند

حساب ماست بندان یزد-حساب ساختگی

ترکه-آدم باریک و بلند

ترک بیلمز-آدم نادان

خبردار-اصطلاح نظامی برای آماده کردن سربازان برای انجام فرمان

بسلامتی-سلامتی دادن-هنگام نوشیدن شراب به یکدیگر می گویند

دسته راه انداختن-دسته و جمعیت ترتیب دادن

زدن خود به آن راه-خود را به نادانی

رشته-موضوع و زمینه ی چیزی یا کاری: رشته تحصیلی-رشته ی افکار

تیپا کردن-با اردنگی بیرون کردن

پاپی چیزی بودن-چیزی را دنبال کردن-به چیزی محل گذاشتن

بغداد آباد-شکم سیر

چار نعل رفتن-تند رفتن-به تاخت رفتن

به خنس و پنس افتادن-به وضع بد مالی دچار شدن

آکله فرنگی-سیفلیس

حق کسی را دادن-آن چه سزای کسی است به او دادن

الف کوفی-چیز کج-آلت تناسلی

دست از همه جا کوتاه شدن-بی چاره و بی پناه شدن

 

پَرِ گوش و-پره لاله ی گوش

پَرپَر زدن-به سختی جان کندن-بی تابی بسیار کردن

چای کار-کشت کننده ی چای

آب در هاون کوفتن-کار بی‌هوده کردن

بازداشتگاه-زندان موقت

آب شدن(شرمنده شدن، رفتن آبرو، به فروش رفتن کالا)

دایی قزی-دختر دایی

زند و زا کردن-زاییدن-زاد و ولد کردن

حنای کسی رنگ نداشتن-اعتبار نداشتن-دارای نفوذ نبودن

از سر نو(دوباره)
دست را بند کردن-به کاری مشغول کردن
 

خدمت رسیدن-به حضور رسیدن

داوطلب-خواستار-نامزد

توپ و تشر آمدن-تهدید کردن-با فریاد کسی را خطاب کردن
زیر سر گذاشتن-زیر سر داشتن

خوشگل-دل پذیر-تو دل برو-زیبا

پیش تختی-پله مانندی برای رفتن به روی تخت مرتفع

چشم بازار را درآوردن-چیز بسیار بد و نامرغوب خریدن

جواب گو-مسئول-آن چه یا آن که با امری مقابله می کند

حاضری-غذایی که پختن نمی خواهد و به سرعت آماده می شود

تخم چشم-مردمک چشم

بند تنبانی-سست و رکیک-مزخرف و بی ارزش

پشته کردن-روی هم انباشتن

زد و بند-ساخت و پاخت-بند و بست-توطئه

زیاده روی کردن-اسراف کردن-افراط کردن

زود رنجی-نازک دلی-حساسیت

تناسب داشتن (چیزی) به کسی

دار زدن-اعدام گناهکار با آویختن از چوبه ی دار

به دل گرفتن-رنجیده خاطر شدن

دهن لق-کسی که راز خود و دیگران را بازگوید

ریخته پاشیده-درهم برهم-شلوغ پلوغ

 
خم شدن-دولا شدن

پاگیر کسی شدن-ناخواسته رنجی به کسی رسیدن

زور زدن-فعالیت زیاد کردن-به کار بردن زور و نیرو

تلیت کردن-خیساندن نان در غذاهای آبکی

خوش معامله-خوش حساب-کسی که آلت تناسلی قوی دارد

چس و فس-اسباب خرده ریزه ی ناقابل-خرت و پرت

با نگاه کسی را خوردن-با چشم خریدار یا شهوانی به کسی نگریستن

برق از چشم کسی پراندن-سخت ترسانیدن

تک و دو-دوندگی-درماندگی

حول و ولا-تقلا-دست و پا زنی

بِدو بِدو-با شتاب-سریع

تلق و تولوق-صدای ناهنجار

دهنه ی کسی را کشیدن-جلو حرف زدن کسی را گرفتن

بنا-قرار

انگشت به دهان نهادن(متحیر ماندن)

چنگ مالی کردن-چیزی را زیاد دست مالی کردن

پاپی بودن-دنبال کردن-اصرار ورزیدن

خرج برداشتن-پول لازم داشتن

اما توی کار آوردن(شک و تردید درست کردن، اشکال‌تراشی کردن)

ته نشست-رسوب

پس کسی برآمدن-حریف کسی بودن

رم دادن-رماندن-فراری دادن

خرچنگ قورباغه-کج و معوج-درهم و برهم

به مشروطه ی خود رسیدن-به هدف خود دست یافتن

آغا‌پنبه-زن بسیار سفیدرو-عروسک پنبه‌ای

تو جلد کسی رفتن-کسی را برای انجام کاری وسوسه کردن
زیر بار رفتن-قانع شدن-تحمل کردن

رسوایی بالا آوردن-کاری مایه ی رسوایی و شرمساری کردن

حساب کسی با کرام الکاتبین بودن-گرفتار وضعی شدن که فقط خدا می تواند آدم را نجات دهد

تل و بل-جا به جا کردن-بالا و پایین کردن

داریه زنگی-دایره ای دارای سنج های کوچک که چون آن را بنوازند از آن ستج ها آواز بر می آید

دل کسی را به دست آوردن-کسی را با نیکی و محبت از خود خشنود کردن

اخ و پیف کردن(اظهار ناراحتی کردن از بوی بد، منظره‌ی بد یا غذای بد)

دور افتادن-فاصله گرفتن-پرت افتادن

تبریک گفتن-خجسته باد گفتن-دعای برکت کردن

ریش در دست کسی دادن-اختیار خود را به دیگری سپردن-کار خود را به دیگری واگذار کردن

تخم چشم-مردمک چشم

تمام وقت-شامل تمام ساعت های کار

زار زار-گریه ی شدید

چله خانه-محل ریاضت کشیدن

دهن خود را آب کشیدن-دهان خود را طاهر کردن-استغفار کردن

استخوان لای زخم گذاشتن(بلاتکلیف گذاشتن، کاری را کش دادن)

 

تو پر-دارای اطلاعات زیاد-آدم سنگین

چوروک خوردن-چین برداشتن

پاگون-سردوشی

پیه چیزی را به تن مالیدن-خود را برای چیزی آماده کردن

دوز و کلک-توطئه-مقدمات طرح کاری نامشروع

چرچر کسی را به راه انداختن-اسباب عیش و نوش کسی را فراهم کردن

به راست راست-فرمان نظامی برای گردش به راست

بسلامتی-سلامتی دادن-هنگام نوشیدن شراب به یکدیگر می گویند

آب تاختن-پیشاب کردن

اسم‌ورسم-نام و مقام-شهرت و اعتبار

تو دل کسی رفتن-به کسی حمله کردن-با اعتراض به کسی پاسخ دادن

رقاصی-کارهای بی هوده و سبک

پیش چشم داشتن-در برابر چشم قرار دادن

آتش زیر پا داشتن(بی‌قرار بودن)

ژست آمدن-برای افاده حالت به اندام و چهره دادن

حقه سوار کردن-فرو کردن چوب وافور در دهانه ی حقه-فریب دادن

به خانه ی بخت رفتن-شوهر کردن

دان پاشیدن-دانه ریختن-به قصد گرفتار کردن کسی به او امتیازات دادن

دست خدا به همراه-در پناه خدا

ادب شدن(فهمیدن، با تنبیه عاقل شدن، تجربه آموختن، آدم شدن)

جُعلق-آدم بی سر و پا و بی ادب

خلق کسی تنگ شدن-عصبانی شدن-بی حوصله شدن

پَرسه زدن-همه جا را گشتن-ولگردی کردن

رک گو-کسی که صریح و بی پروا حرف می زند

خوار و ضعیف-نحیف-ناتوان

اما توی کار آوردن-شک و تردید درست کردن-اشکال‌تراشی کردن
دَمَغ-افسرده-ناراحت-خیت

چپکی-از طرف چپ-خشم آلود

تخم چیزی را برانداختن-ریشه کن ساختن

تک و توک-به ندرت-کمی

پوست کندن-سخت تنبیه کردن

دو آمدن-دور برداشتن-شاخ و شانه کشیدن-قیافه گرفتن

خود را گم کردن-خود را برتر از آن که هست دانستن-سابقه ی خود را فراموش کردن

حقه به کار بردن-کسی را فریب دادن
بامبه-توسری
باز نشسته ک-سی که بدلیل پیری و یا علل دیگر از کار کردن دست کشیده است و حقوقی دریافت می کند
پر مدعا- پر ادعا

زبان کسی را موش خوردن-سکوت کردن-با وجود ضرورت سخن نگفتن

جان به لب رسانیدن-صبر و طاقت کسی را تمام کردن

از شوخی گذشته(حالا برسیم به مطالب جدی)

زاغه نشین-کسی که در خانه ای محقر و آغل مانند زندگی می کند

در کشتی نشستن و با ناخدا جنگیدن-ناسپاسی کردن

تخت شدن-صاف و هموار شدن-کاملا نشئه شدن

چول کردن-شرمنده کردن
آلکلی(معتاد به الکل)
حلال وار-به صورت حلال

دل و حوصله-آمادگی-حاضر بودن برای انجام کاری-شور و اشتیاق

با رنج و زحمت بسیار چیزی به‌دست آوردن
از خنده روده بر شدن(از شدت خنده بی‌حال شدن)

آفتاب برِ دیوار آمدن-به پایان آمدن عمر

زحرکش شدن-یا شکنجه و آزار زیاد کشته شدن

زرد کردن-بسیار ترسیدن-از ترس وادادن-کاری را خراب کردن

درش را گذاشتن-سکوت کردن-خاموش شدن
حساب کسی را رسیدن-از کسی انتقام گرفتن-کار کسی را ساختن

به گُه کشیدن-بی اعتبار کردن-با توهین خوار و خفیف نمودن

به گوش خر یاسین خواندن-بی اعتنایی کردن به حرف و نصیحت- از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن

پیش بُر-کسی که زود کار را پایان می دهد

آب در هاون کوفتن-کار بی‌هوده کردن

پزا-زود پخت شونده

دو لا پهنا-پارچه ای که عرض آن دو برابر عرض پارچه های معمولی است

خوراکی-خوردنی ها جز غذای روزانه-تنقلات-خوردنی

روی تاب گذاشتن-سپردن شرط بازی به نفر سوم برای جر نزدن حریفان

دبنگ-احمق-کودن

تکان نخوردن آب از آب- آب از آب تکان نخوردن

 
 

بریدن پای کسی-دوباره به جایی نرفتن-دوباره کسی را راه ندادن

پا افتادن-اتفاق افتادن-پیش آمدن

پولک-زینت هایی دایره شکل و درخشان که به جامه می دوزند

از قلم افتادن-فراموش شدن-مورد بی‌مهری قرار گرفتن

از بی‌کاری مگس پراندن(بی‌کار و بدون سرگرمی ماندن)

دُوال پا-آدم سمج

بازو دادن-یاری دادن

بی در رو-بن بست

پیاز کسی کونه کردن-ماندگار شدن در جایی-میخ خود را کوبیدن

بزن-شجاع-دلاور-اهل دعوا و مرافعه

داربست-چوبی چند که معماران روی آن ایستاده و کار می کنند-چوب بست-داربند

انگشتر پا(چیز بی‌ارزش)

از قدیم ندیم‌ها-از گذشته‌های دور

پی جوری کردن-پی جویی کردن-دنبال نمودن

خجالت زده-شرم زده-شرمگین

دمپایی-کفش راحتی خانه

خمیره-سرشت-ذات

زار و نزار-زرد و ناتوان-بد حال و بیمار

ته دار-پایه دار
چغل خوری-سخن چینی

از پا درآمدن(افتادن، سخت خسته و درمانده شدن)

پا انداز-آن که وسایل عیش و عشرت دیگران را فراهم آورد-جاکش- فرش جلوی در ورودی

دور از جناب ب-لانسبت

تقدس مآبی-خود را به دروغ پارسا و پرهیز کار وانمود کردن

رج بستن-به ردیف کردن-دسته کردن

چاک دهن را چفت کردن-بستن دهان-سکوت کردن

پوست کندن-سخت تنبیه کردن

رُک زده-زل زده-خیره شده

دهنی شدن-آب دهان خوردن به غذا یا چیزی

خرد و خمیر شدن-بسیار خسته شدن-له و لورده شدن

پا به زا-حیوان یا انسانی که هنگام زایمانش نزدیک است

دَنگ-حیران و آشفته-سرگشته و شیدا

پیش خر کردن-پیش از موعد خریدن

زبر-خشن-غیر لطیف

پیشت-آوازی برای راندن گربه

این هلو این هم گلو-مثل آب خوردن-انجام این کار بسیار آسان است

دل خواستن-آرزو داشتن-مایل بودن

تریاکی-معتاد به تریاک

جوخه-کوچک ترین یگان نظامی شامل هشت نفر

آلت فعل(وسیله‌ی انجام کار)

دست کم گرفتن-کم بها دادن-اهمیت ندادن-حقیر شمردن

آلکلی(معتاد به الکل)

پسرخاله ی دسته دیزی-خویشاوندان نزدیک

حمام زنانه-جای پر سر و صدا و شلوغ

دهن کسی را آب انداختن-کسی را به طمع انداختن-میل شدید در کسی ایجاد کردن

به گند کشیدن-جایی یا کاری را خراب کردن-به لجن کشیدن-بی اعتبار کردن

چپ افتادن با کسی-مخالف شدن با کسی-پیله کردن به کسی

 

پا روی هم انداختن-بی خیال بودن-بی توجه بودن

آخر‌دست (سر)(بالاخره، سرانجام)

زیر آبی-زیرآبکی

دم به ساعت-هر ساعت-هر لحظه

پشت سر کسی صفحه گذاشتن- پشت یر کسی حرف زدن
حرف های صد تا یک قاز-حرف های بی ارزش و بی معنی

تِر زدن-خراب کردن کار

پا واکردن-به راه افتادن بچه

داغ-مصیبت-اندوه-سخت گرم-سوران

خوش خوراک-نگا. خوش خور

در جای خود خشک شدن-مات و مبهوت ماندن

چشم زدن-چشم زخم زدن-ترسیدن

چپری آمدن-زود آمدن

حرف تو حرف آوردن-سخن کسی را قطع کردن-مطلب دیگری را پیش کشیدن

د ِ-پس-آخر

حاتم بخشی-گشاده دستی-سخاوتمندی

بر گرده ی کسی سوار شدن-کسی را زیر فرمان خود آوردن

پر رو-بی شرم-وقیح-دریده

دیمی-کشت که از آب باران آبیاری شود-بدون برنامه و حساب-بی هدف

استخوان در گلو داشتن(رنج و سختی کشیدن)

چشم و ابرو-زیبایی چهره

حی و حاضر-آماده

ابنه‌ای(کسی که با شوخی‌های زشت و حرکات جلف وسیله‌ی آزار خود را فراهم می‌آورد)

الکی(بی‌هوده، بی‌خود، دروغکی)

 

تند و تیز- تند تیز

حق و حساب دان-لوطی منش-پای بند به آداب و رسوم اجتماعی

پِر پِر آمدن-به لرزه افتادن

خروس کسی خواندن-شاد و شنگول بودن-روزگار بر وفق مراد بودن

چای صاف کن-وسیله ای نوردار برای صاف کردن چای به هنگام ریختن به استکان یا فنجان

خرچنگ قورباغه-کج و معوج-درهم و برهم

پاشنه بخواب-کفش راحتی

پشتی کردن-حمایت کردن-یاری کردن

درق درق-صدای خوردن دو چیز سخت به هم

پِر پِر-در زبان کودکان : صدای پریدن پرنده

از خجالت آب شدن-بسیار شرمنده شدن
از منبر پایین آمدن(از پرچانگی دست برداشتن، سخن را به پایان آوردن)
جوشی-تند مزاج-زود خشم-عصبانی

دوخت و دوز-خیاطی

اسب را گم کردن دنبال نعلش گشتن-اصل را از دست دادن و دنبال فرع گشتن

چرخ پایی-چرخ خیاطی که با پا به حرکت می افتد

چول شدن-بور شدن در بازی-شرمنده شدن

بنا را بر چیزی گذاشتن-قرار را بر چیزی گذاشتن-چیزی را ماخذ گذاشتن

خریت-نادانی-حماقت

پیر بی خواب-کسی که دیر یا کم بخوابد-کودک

اصول دین پرسیدن-سوال‌پیچ کردن

حرف تو حرف آوردن-سخن کسی را قطع کردن-مطلب دیگری را پیش کشیدن

چار نعل-به سرعت-به تاخت

آتش بی‌دود-آفتاب-غضب
 

تو مشت کسی بودن-کاملا در اختیار کسی بودن

آب شیراز-شراب

توگوشی حرف زدن-نجوا کردن-تنگ گوش کسی حرف زدن

جا رفتن-مغلوب شدن-خود را کنار کشیدن

راه آمدن-سازش کردن-همراهی کردن

زنده بیوه-زنی که شوهرش بدون آن که او را طلاق داده باشد-او را ترک کرده است

رنگ و رو-آب و رنگ-جلا و درخشندگی

چس فیل-ذرت بو داده-نقل پیرزن

خرمن-انبوه و پرپشت

خاله جان آقا-یکی از چهار زن کلثوم ننه

آب و خاک-میهن-دیار

اوراق-قراضه-اسقاط-ازکارافتاده

دو پولی-کالای بی ارزش

دو رگه-از دو نژاد محتلف

حلال و حرام کردن-پای بند نبودن به دستورات شرعی

الدرم بلدرم کردن(بد و بیراه گفتن، ناسزا گفتن)

بزن-شجاع-دلاور-اهل دعوا و مرافعه

بی ریخت کردن-کتک زدن

تو خیک کسی فرو رفتن-کلاه سر کسی گذاشتن-به کسی قالب کردن

آب به آب شدن-تغییر آب و هوا دادن-بهبود یافتن به سبب سفر

از گرد راه رسیده-تازه‌وارد-هنوز به کار دیگری نپرداخته

دُم توی پا گرفتن-شکست خورده رفتن-نامید و ساکت شدن

دل کسی را زدن-سیر شدن از چیزی-بی میل و رغبت شدن نسبت به چیزی یا کسی

بازتاب-واکنش-برگشت نور-صدا یا حرارت

برق از کسی پریدن-سخت ترسیدن-جا خوردن

در آسمان جستن و در زمین یافتن-چیزی یا کسی مورد علاقه را غیر منتظره یافتن و دیدن
دار-داربست قالی-چوبه ی اعدام

ازدست‌رفته-عاشق

ترش ابرو-عبوس

دست به کار شدن-آغاز به کار کردن

زُهم-بوی تند و زننده ی گوشت گندیده یا تخم مرغ فاسد

چراغ-پولی که معرکه گیران درخواست می کنند

چغل خوری-سخن چینی

خوش پنجه-آن که آلات موسیقی را نیکو می نوازد

خاک پاک-زادگاه

در دست-آماده-حاضر

دست کسی را پس زدن-دور کردن-نپذیرفتن-رد کردن کسی

آفتابه گرفتن-آفتابه برداشتن

آش آلو شدن(خجالت‌زده شدن، سکه‌ی یک‌پول شدن، کنفت شدن)

 

آشوب شدن دل-دچار تهوع شدن

دلقک-شخص مسخره

خورش خوری-ظرفی که در آن خورش می ریزند

چاسان فاسان-آرایش-بزک

دست شستن از چیزی-از چیزی دست کشیدن-از داشتن چیزی ناامید شدن
تر و خشک کردن-رسیدگی کردن-پرستاری کردن

بی همه چیز-آدم بد جنس-نادرست-کسی که صفت خوبی ندارد

دلگرم-علاقه مند-مشتاق

بچه ی سر راهی-بچه ای که او را سر راه گذاشته اند تا برده شود

بی نماز شدن-گرفتار عادت ماهانه شدن

دهن-واحد آواز خواندن

بکن نکن-امر و نهی

از زبان کسی مو در آمدن-کنایه از فرط تکرار و بی‌نتیجه بودن سخنی است

رقاصی-کارهای بی هوده و سبک
تو سری زدن-تحمیل عقیده با دشنام و اهانت
دم و دود-مجلس گرم مهمانی-دود تریاک و شیره و سیگار و چپق

پُر توپ-خشمگین

چس فیل-ذرت بو داده-نقل پیرزن

تسبیح انداختن-یک یک دانه های تسبیح را از زیر انگشتان گذرانیدن

آکله فرنگی-سیفلیس

دهنی کردن-آب دهان زدن به غذا یا چیزی

دستی-به عمد-از روی تعمد

تمدن داشتن-دارای تربیت بودن

پا روی خِر کسی گذاشتن-تنگ گرفتن بر کسی

رنگ شدن-گول خوردن

تراشیده شدن-لاغر شدن
از آب درآوردن-عمل آوردن-انجام دادن

خربان-صاحب خر-خرکچی

رفت و روب-جارو و پارو-خانه تکانی-تمیز کردن منزل

تو خط چیزی بودن-در کاری وارد بودن-در کاری تحقیق کردن

چندش-لرزش ناگهانی بدن-حالت نامطبوع

پر و پخش-پراکنده

دست انداز-ناهمواری راه و جاده

دست به کار شدن-آغاز به کار کردن

جوش آمدن-به خشم آمدن-کج خلقی سخت کردن

خروس کسی خواندن-شاد و شنگول بودن-روزگار بر وفق مراد بودن

آب سیر(جانور خوش‌رفتار)

تن نما-نازک و نشان دهنده ی تن

حرف خود را به کرسی نشاندن-نظر خور را به کسی قبولاندن یا تحمیل کردن

زیر رکاب کشیدن کسی-کسی را مطیع و تابع ساختن

رد خور-رد شدنی-سزاوار ترک کردن

بِدو بِدو-با شتاب-سریع

از جلوی کسی در آمدن-در برابر کسی مقاومت کردن

تُپ تُپ-صدای تپش قلب بر اثر ترس و هیجان

پشت سر کسی صفحه گذاشتن- پشت یر کسی حرف زدن

رشوه خواری-دریافت دستمزد برای انجام کاری ناروا و غیرقانونی

حشر و نشر داشتن-نشست و برخاست داشتن دوستی و رفت و آمد داشتن

دستگیر شدن-فهمیدن-متوجه شدن-بو بردن-عاید شدن-بازداشت شدن

این در و آن در زدن-برای انجام کاری کوشش بسیار کردن

روی هم رفته-جمعن-بر روی هم

زن و بچه-اهل و عیال-زن و فرزند

حاشیه دار-کناره دار

 

درآمد-عایدی

زغال اخته-میوه ای از زیتون کوچک تر و ترش مزه

خوش ظاهر-دارای ظاهر آراسته-کنایه از بدجنس

پشه کسی را لگد زدن-با دردی اندک بنای گله و زاری گذاشتن

چینه کش-بنایی که دیوار گلی می سازد

روبوسی-به مناسبتی روی یکدیگر را بوسیدن

دود دادن سبیل کسی-ادب کردن-تنبیه کردن-شکست دادن

 

آبشان از یک جوی نرفتن-همداستان شدنشان ممکن نبودن-با هم نساختن

آبِ بسته(شیشه، بلور، یخ، برف)

خیز-ورم-آماس

پیاده شو با هم بریم-این قدر تند نرو

تو دل کسی رفتن-به کسی حمله کردن-با اعتراض به کسی پاسخ دادن

چَکی-وزن نکرده-یک جا

خدا به رد-در پناه خدا

اشکال‌تراشی-ایرادگیری-گره در کار اندازی

تاپ و توپ-سر و صدای ضربه-داد و فریاد

روی کسی را به زمین انداختن-درخواست کسی را رد کردن

خوب کاشتن-از عهده ی کاری خوب برآمدن

بنا بودن-قرار بودن

پرچانگی کردن-پر گویی کردن-وراجی کردن

 
خیک آسمان پاره شدن-کنایه از بارش تند و سیل آسا

حاج بادام-گونه ای شیرینی از آرد و بادام و شکر

 

پیش فنگ-جلوی رو قراردادن تفنگ به طور عمودی

بر افتادن-از کار بر کنار شدن-بی اعتبار شدن

استخوان‌بزرگ(شخص دارای اصل و نسب)

درآمد-مقدمه ی سخن و نوشته یا قطعه ی از موسیقی

 

پر اشتها-کسی که متمایل به خوردن زیاد است

بای بسم الله-اول کاری-آغاز چیزی

پا سبک کردن-زاییدن-زایمان کردن

پایین آمدن از خر شیطان- از خر شیطان پایین آمدن

پاپاسی-مبلغ ناچیز-پشیز

خود را به کسی بستن-خود را به کسی نسبت دادن

چادر نماز-چادری که زنان هنگام خواندن نماز بر سر می کنند

پدر سوختگی-بد سرشتی-زرنگی-رندی

جدول کشی-خط کشی و شبکه بندی

خر زور-نیرومند-پرزور

حرف توی دهن کسی گذاشتن-سخنی را به کسی یاد دادن-تلقین کردن

چارچوب-قاب-چهار چوب که چیزی را در بر گیرند

رکابی-دارای رکاب-پیاده ای که به دنبال سواری بدود

چشم روی هم گذاشتن-نادیده گرفتن-گذشت کردن

ریشه دار-با سابقه-قابل اطمینان-محکم

چوب را از پهنا پرتاب کردن-ناشیانه عمل کردن

خدا کند-ای کاش

اسیر خاک(مرده، تن‌پرور)

تمدن-شهری گری- مجازن: تربیت و ادب

زهره آب شدن-سخت وحشت کردن-از وحشت به حال مرگ افتادن

حال و احوال-وضعیت-کیفیت
رو نشان دادن-چهره نمایاندن

از سر باز کردن-دور کردن-رفع مزاحمت کردن

باج به شغال دادن-به شخصی پست رشوه دادن

آیه‌ی یاس-آن که بدبینی را به کمال می‌رساند

آستین تر داشتن-بسیار گریه کردن

باد خوردن-هوا خوردن

اخت بودن-سازگار و هماهنگ بودن-مانوس بودن

زبان گرفتن-لکنت زبان-از حالات و گفتار مرده یاد کردن و دیگران را گریاندن

به لج انداختن-به لجاجت انداختن

چنار تجریش-متلک بد

تریاک خوردن-خود را با تریاک مسموم کردن

رسوخ کردن-در دل اثر کردن-رخنه و نفوذ کردن

حرف پراندن-بدون اندیشیدن چیزی گفتن

جون جونی-نگا. جان جانی

بیرونی-مقابل درونی-جایی از خانه که مردان و خدمتگزاران مرد می نشینند
چرک و خون-چرک آلوده به خون

چیز خور-مسموم شده

 

زنده به گور-کسی که در تیره روزی به سر می برد و زندگی اش فرقی با مردن ندارد

راه به جایی نبردن-نتیجه ندادن-به جایی نرسیدن